Geological Remote Sensing Group

Geological Remote Sensing Group

ارائه خدمات تخصصی سنجش از دور و اکتشافات معدنی
Geological Remote Sensing Group

Geological Remote Sensing Group

ارائه خدمات تخصصی سنجش از دور و اکتشافات معدنی

زمین شناسی ایران

خلاصه ای خلاصه از زمین شناسی ایران

کواترنر در ایران


 

مقدمه:

اگرچه در پارهاى از گزارشهاى موجود، کواترنرى را «دورانى» از تاریخ زمین دانستهاند، ولى بر اساس مصوبه 1989 انجمن بینالمللى علوم زمین IUGSچیزى به نام دوران چهارم زمینشناسى وجود ندارد و کواترنرى سیستمى از دوران سوم است که به دو زیرسیستم پلیستوسن و هولوسن تقسیم میشود و لذا استفاده از واژه دوران چهارم نادرست است.
با وجود گستردگى و تنوع زیاد، دانستههاى ما از زمینشناسى کواترنرى ایران بسیار اندک است در حالى که امروزه زمینشناسى کواترنرى یکى از شاخههاى بنیادى علوم زمین است تا بتواند به پرسشهاى موجود در بارة مناطق شهرى، صنعتى، رویدادهاى طبیعى، ایجاد سازههاى بزرگ، لرزهزمینساخت ایران و 000 پاسخ دهد.

در زمینشناسى ایران، به طور معمول سنگها و نهشتههاى پس از سازندهاى کنگلومرایى پلیوسن پلیستوسن (هزاردره، بختیارى) را به سن کواترنرى دانستهاند که به طور دگرشیب (به جز در سواحل جنوبى دریاى خزر) سنگهاى کهنتر را میپوشاند و در بین آنها، نهشتههاى آبرفتى کوهپایهاى، بادى و صحرایىکویرى بیشترین سهم را دارند. به همینرو، این باور وجود دارد که به دنبال رخداد زمینساختى آلپ پایانى، سرزمین ایران از آب خارج و ریختشناسى کنونى آن شکل گرفته است که از جمله نتایج آن، آغاز چرخههاى فرسایشى است که از آن زمان تاکنون بر پوسته ایران تحمیل شده است. گفتنى است در برخى پهنههاى ساختارى رسوبى ایران ، مانند بلندیهاى کپهداغ، کوههاى خاور ایران و حتى پهنههاى وسیعى از البرز و ایران مرکزى آغاز پدیدههاى فرسایشى بسیار کهنتر از کواترنرى است که در انجام آن، رخداد زمینساختى پیرنئن نقش بنیادیترى داشته است. افزون بر ردیفهاى تخریبى انباشته شده در محیطهاى قارهاى، دریاچهاى و دریایى، تکاپوهاى ماگمایى دوره کواترنرى سنگهاى آذرین این زمان را به وجود آوردهاند. با توجه به عواملى مانند محیط رسوبگذارى ، خاستگاه، چگونگى فرآیندهاى هوازدگى و فرسایش ، سنگهاى کواترنرى ایران را میتوان از انواع زیر دانست.

نهشتههاى آبرفتى کواترنرى

در بین نهشتههاى کواترنرى، نهشتههاى آبرفتى بیشترین سهم را دارند . اینها مواد فرسایشى هستند که از دامنه ارتفاعات تا نواحى پست دشت‏ها گستردهاند و با دور شدن از ارتفاعات، درشتى دانهها کاهش مییابد. به همین دلیل، به نامهاى مختلف دشت، هامون، جلگه،کفه، تگو، دَغ و شخ نامیده شدهاند (نبوى، 1355). نهشتههاى آبرفتى ایران، با وجود گستردگى بسیار زیاد، کمتر مورد مطالعه قرار گرفتهاند. نهشتههاى آبرفتى کواترنرى منطقه تهران بیش از دیگر نقاط مطالعه شده و اغلب به عنوان الگویى براى دیگر نقاط استناد میشوند. دراطراف تهران، نهشتههاى آبرفتى کواترنرى نهشتههاى رودخانهاى سیلابى هستند که به دنبال چرخههاى فرسایشى پلیوسن پلیستوسن (سازند هزاردره) انباشته شدهاند. به همینرو، از نظر خاستگاه ویژگیهاى یکسان دارند ولى تناوب چرخههاى پرباران و سالهاى کم باران و حتى رخدادهاى زمینساختى بر چند و چون آبرفتها اثرگذار بوده به همینرو به ویژه به دلیل ناپیوستگیهاى رسوبى، آبرفتهاى کواترنرى تهران به چند واحد سنگى تقسیم شدهاند.
سازند کهریزک که در گذشته به نام سرى B (ریبن، 1955) و امروزه گاهى سازند شمال تهران (پدرامى، 1370) و یا سازند آبرفتى ناهمگن شمال تهران (بربریان، 1371) نامیده میشود، کهنترین آبرفت سیلابى کواترنرى (ویلافرانشین) تهران است که در کوهپایههاى تهران (باغ فیض، شهرک غرب، دانشگاه بهشتى و 000) دانهدرشت و در جنوب تهران (رى کهریزک)، دانهریز است. در همه جا، سازند کهریزک به طور دگرشیب بر روى سازند هزاردره و در زیر سازند آبرفتى تهران قرار دارد و مهمترین ویژگیهاى آن، به شرح زیر است:

سازند کهریزک، به واقع مجموعهاى از مخروط افکنههاى کوههاى البرز است که ستبراى آن به سمت جنوب کم میشود. وجود قطعه سنگهاى بزرگ و به شدت فرسوده در قسمت پایینى این سازند را ریبن (1966)، نشانهاى از حمل یخچالى دانسته است. در این سازند، لایههاى چندى از خاک قدیمى و شبه لاتریتى نیز دیده میشود که ممکن است نشان دهندة دگرگونى آب و هوا و اثر هواى گرمتر باشد (بربریان، 1371).
سازند آبرفتى تهران : (سرى D)، از نوع رسوبات مخروط افکنهاى، سیلابى، جور نشده و حاصل هوازدگى و نهشت دوباره آبرفتهاى قدیمیتر به ویژه سازند کهریزک است که به دلیل داشتن ابزار انسانى پیش از تاریخ، ریبن (1955) آنها را متعلق به دوره پارینه سنگى میداند. نبوى (1355)، بر اساس سن مطلق روش کربن 14 سن لایههاى آغازى آبرفت تهران را حدود 50000 سال و سن قسمت بالایى آن را حدود 7000 سال میداند. ویتا فینزى (1969)، در پایین این آبرفتها، تیغههاى سنگى از نوع Baradostian (38000 تا 29000 سال پیش) را یافته و لذا نتیجه گرفته که رسوبگذارى این سازند از 50000 سال پیش آغاز و حدود 10000 یا 4000 سال پیش به پایان رسیده است. این آبرفتها به تقریب افقى و رسوبات مناطق نیمهخشکاند و جنس آن از ابتدا تا انتهاى دشت متفاوت است ولى از نظر دانهبندى، نسبت به سازند کهریزک،‌نظم بیشترى دارند. مخروط افکنههاى کرج و جاجرود بخشى از سازند آبرفتى تهران هستند که به داشتن آبخوان غنى شاخص میباشند.
در غرب ایوانکى، بر روى سازند آبرفتى تهران، بیش از ده متر سیلتهاى نرم به رنگ کرم تا قهوهاى تیره و خاکسترى، قلوه سنگ وجود دارد که ویتا فینزى (1969) آنها را «سازند آبرفتى خرمدره» نامگذارى کرده است. در این نهشتهها مقادیر زیادى استخوان، لایههاى زغالى چوب و سفال پیدا شده و سنسنجى قسمت زیرین آنها، به روش کربن 14، معرف 105 ± 3300 سال پیش است.
«
آبرفت کنونى» جوانترین آبرفتهاى کواترنرى تهران است که از نوع رسوبات منفصل بستر رودها، مسیلها و یا سطح رویى آبرفتهاى قدیمى است به همینرو گسترش و ضخامت محدودى دارند.
در پهنــه مکــران ، ویتـا فینـــزى (1979)، نهشتههاى آبرفتـــى کواترنرى را به دو واحـد جــداگانه به نـام «آبرفت سدیچ» (در زیر) و «سازند میناب» (در رو) تقسیم کرده است. آبرفت سدیچ، با 24 متر ستبرا، شامل ماسه و ماسههاى قلوهاى در زیر و نهشتههاى دانهدرشت کنگلومرایى در بالاست. آبرفت میناب ضخامت ناچیزى (5 متر) از سیلت و ماسه با لایهبندى خوب است. یکى از واحدهاى چهرهساز کواترنرى مکران «پادگانههاى دریایى» است که در ترازهاى گوناگون قرار دارند و گاهى توالى آنها به بخشهاى ساحلى مکران، ریختشناسى پلکانى میدهد. قرارگیرى پادگانههاى دریایى در ترازهاى گوناگون، نشانه بالا آمدن زمین، حرکتهاى جوان و پویایى مکران است.

ترشیری در ایران


 

مقدمه

در ایران همانند دیگر نقاط جهان، سنوزوییک از 65 میلیون سال پیش و پس از رخداد کوهزایى جهانى لارامین آغاز شده است و شامل دو دوره ترشیرى و کواترنرى است. جدا از رویداد زمینساختى و تحولات ژئودینامیکى، از نگاه زیستى نیز مرز مزوزوییک و سنوزوییک با ناپدید شدن خزندگان بزرگ، آمونیتها، بلمنیتها و بسیارى از موجودات ذرهبینى مشخص میشود.
رخداد لارامین یکى از رویدادهاى زمینساختى اثرگذار بر زمینشناسى ایران است که در اثر آن ضمن به همرسیدن صفحههاى جدا مانده و بسته شدن زمیندرز کهن (به جز مکران) حوضههاى رسوبى مستقل سنوزوییک ایران شکل گرفتهاند.

ترشیری در البرز

در البرز، رخداد لارامین سبب شده است تا دامنه شمالى از دامنه جنوبى جدا شود به همین رو نهشتههاى سنوزوییک بخش شمالى ایران در دو حوضه رسوبى مستقل انباشته شدهاند. در بخش شمالى البرز،کهنترین نهشتههاى سنوزوییک، ردیفهاى دریایى میوسن هستند که رخساره پاراتتیس دارند و نشانگر پیشروى دریایى میوسن پس از یک دوره خروج طولانى است. شرایط دریایى میوسن البرز شمالى، کم و بیش تا زمان کواترترنرى ادامه داشته است. در بخش جنوبى البرز، پس از دورههاى فرسایشى و انباشت آواریهاى پالئوسن (کنگلومراى فجن) زمین با دریاى کم ژرفایى پوشیده شده که محل مناسبى براى تهنشست سنگآهکهاى نومولیتدار ائـوسن پیشین، (سازند زیارت)، و توفیتهــاى سبز ائوسن میانـى ( سازند کرج) بوده است. در مرز ائوسنالیگوسن، رخداد زمینساختى پیرنئن موجب خروج گسترده البرز جنوبى شده است به همینرو سنگهاى الیگوسن و حتى نئوژن البرز جنوبى گسترش بسیار محدود دارند و اغلب ردیفهاى انباشته شده در حوضچههاى بین کوهى با شرایط اکسیدى هستند. رخداد زمینساختى مرز میوسن پلیوسن (فاز آتیکن) ضمن اثرگذارى بر فراخاست و مورفوتکتونیک البرز، سبب شده تا نهشتههاى پلیوسن البرز انباشتههاى کنگلومرایى (سازند هزار دره) باشند که در کوهپایههاى جنوبى البرز به ویژه در حد فاصل قزوین تا سمنان رخنمون دارند. همانند زمان پلیوسن، در زمان کواترنرى نیز شرایط رسوبى البرز جنوبى از نوع رودخانهاى سیلابى است که حاصل آن فرسایش شدید بلندیها و پر شدن سریع گودیها است.

ترشیری در ایران مرکزی

در ایران مرکرى ، بیشتر سنگهاى پالئوسن انباشتههاى کنگلومرایى حاصل از چرخههاى فرسایشى رخداد لارامین هستند. سنگهاى ائوسن گاهى نشانگر تکاپوهاى آتشفشانى و گاهى انباشتههاى فلیش گونهاند که در حاشیه قارهها انباشته شدهاند. عملکرد رخداد پیرنئن موجب برقرارى محیطهاى اکسیدى قارهاى محدود شده به همینرو سنگهاى الیگوسن ایران مرکزى گسترش محدود دارند و بیشتر از نوع مارن سنگ ماسه و کنگلومرا هستند (سازند سرخ پایینى) که رنگ سرخ دارند. پس از رخداد پیرنئن ، در اواخر الیگوسن بخش باخترى ایران مرکزى (قم، ماکو، آذربایجان، تفرش، کاشان 000) با دریاى پیشرونده الیگوسن - میوسن پوشیده شده است. سنگهاى این دریاى پیشرونده کربناتهاى سکویى نوع رمپاند (سازند قم) که در محیطهاى کمژرفا انباشته شدهاند و نشان میدهند که در این زمان (الیگوسن میوسن ) قسمتهاى غربی ایران مرکزى زیر دریاى پیشروندهاى بوده است که به احتمال از زاگرس به این ناحیه آمده است. سنگهاى نئوژن ایران مرکزى انباشتههاى قارهاى اکسیدى هستند و نشانگر آنند که از میوسن پیشین، با پسروى دریا، محیطهاى قارهاى حاکم شده که تا زمان پلیوسن و حتى کواترنر ادامه یافته است.

ترشیری در زاگرس

در پهنه زاگرس سنگهاى پالئوژن به سه رخساره ساحلى (سازند ساچون)، سکویى (سازند جهرم) و ژرف (سازنده پابده) هستند که نشانگر شرایط و ژرفاى متفاوت محیط رسوبگذارى پالئوژن زاگرس میباشند. در ائوسن میانى، در اثر رخداد پیرنئن، دریا از نواحى ساحلى و سکویى پس نشسته در حالى که در ترافها رخسارههاى ژرف سازند پابده به انباشت خود ادامه میدادهاند. سنگهاى الیگوسن میوسن پیشین زاگرس، حتى در نواحى سکویى، کربناتهاى کم ژرفا است (سازند آسمارى) که به بازگشت دوبارة دریا و پوشیده شدن نواحى سکویى اشاره دارد. ردیفهاى میوسن پیشین پلیوسن زاگرس (گروه فارس) معرف انباشتگى رسوبهاى همزمان با کوهزایى هستند که در یک دریاى پسرونده به سمت جنوب باخترى ته نشست شدهاند. خروج گسترده زمین در زمان پلیوسن سبب شده تا پسروى دریاى نئوژن، در زمان پلیوسن در بیشترین مقدار باشد به همین رو سنگهاى پلیوسن زاگرس انباشتههاى کنگلومرایى (سازند بختیارى) هستند.

ترشیری در کپه داغ

در شمال شرقی ایران (کپه داغ) در آغاز سنوزوییک، رخداد لارامین همچنان سبب پسروى دریا و انباشت نهشتههاى قارهاى پالئوسن (سازند پسته لیق) شده است. ولى، از اواخر پالئوسن به طور محلى (سازند چهل کمان) و از ابتداى ائوسن به طور سراسرى محیط دریایى سازند خانگیران برقرار شده است. در مرز تقریبى ائوسن الیگوسن، عملکرد رخداد پیرنئن سبب خروج گسترده و پس نشست دریا براى همیشه از کپه داغ گردیده به همین رو سنگهاى نئوژن این ناحیه، ته نشست قارهاى اکسیدى هستند که گسترش بسیار محدود دارند.

ترشیری در مکران

در کوههاى شرق ایران، پس از رخداد لارامین، حوضههاى فلیشى شکل گرفتهاند که تا زمان ائوسن میانى دوام داشتهاند ولى در این زمان در اثر برخورد نهایى صفحههاى لوت و افغان، دریا به طور گسترده و براى همیشه به سمت جنوب پسروى کرده است. در حوضه مکران، نهشتههاى پالئوسن به رخسارههاى گوناگون خشکى، دریایى کم ژرفا و دریایى ژرفاند که به ویژه انواع ژرف آنها با پوستههاى اقیانوسى همراهاند و بخشى از آمیزههاى رنگین مکران را تشکیل میدهند. شرایط و ژرفاى دریاى ائوسن مکران تغییرات زیاد داشته است به همین لحاظ واحدهاى سنگچینهاى ائوسن به رخساره و نامهاى گوناگوناند که گاهى با سنگهاى پالئوسن و گاهى با سنگهاى الیگوسن پیوند دارند. نهشتههاى الیگوسن مکران رخساره شیلىماسهاى فلیشگونه (واحد انگوران) دارند که پس از رخداد الیگوسن میانى (رویداد ساوین) ته نشست شدهاند و رسوبگذارى آنها تا میوسن ادامه داشته است. نهشتههاى میوسن بالایى مکران، رسوبهاى مارنى ژیپسدار، سنگ ماسه، شیل و کنگلومرا است که به نام گروه و یا واحد مکران نامگذارى شدهاند. تغییرات محلى رخسارهها سبب شده تا گاهى براى ردیفهاى میوسن بالایى- پلیوسن مکران از نامهایى همچون کنگلومراى پالمى و یا واحد تاهتون استفاده شود. جدا از سنگ ماسههاى سست کمسیمان، بخشى از انباشتههاى پلیوسن مکران کنگلومرایى با قطعات بزرگ است که گاهى واحد نهنگ و گاهى کنگلومراى تلخاب نام دارند.

نهشته های کواترنری و ترشیری

نهشتههاى کواترنرى ایران، به طور عمده رودخانهاى سیلابى هستند که پهنههاى آبرفتى جوان را میسازند. با وجود این در حوضه و حاشیه خزر، نهشتههاى کواترنرى دریایى است. در ضمن، در پارهاى نقاط ایران سنگهاى کواترنرى از نوع روانههاى بازالتى ، پادگانههاى دریایى، نهشتههاى بادى و رسوبهاى کویرى است.
جدا از انباشته‎‎هاى رسوبى، در نتیجه فشارش و تنشهاى وابسته به دو رخداد کوهزایى آلپ میانى و پایانى، بخشى از سنگهاى سنوزوییک ایران معرف تکاپوهاى ماگمایى هستند که به صورت روانهها و خاکسترهاى آتشفشانى و یا تودههاى نفوذى، به ویژه در صفحه ایران رخنمون دارند. فراوانى سنگهاى ماگمایى سنوزوییک به اندازهاى است که از این دوران به عنوان «دوران ماگماتیسم» ایران یاد میشود که گاهى، به ویژه در زمان ترشیرى، تکاپوهاى آتشفشانى همراه با فلززایى است به همین رو از ترشیرى ایران به عنـوان « دوره فلزى» نیز یاد میشود.

سنوزوییک در ایران

مقدمه

در ایران همانند دیگر نقاط جهان، سنوزوییک از 65 میلیون سال پیش و پس از رخداد کوهزایى جهانى لارامین آغاز شده است و شامل دو دوره ترشیرى و کواترنرى است. جدا از رویداد زمینساختى و تحولات ژئودینامیکى، از نگاه زیستى نیز مرز مزوزوییک و سنوزوییک با ناپدید شدن خزندگان بزرگ، آمونیتها، بلمنیتها و بسیارى از موجودات ذرهبینى مشخص میشود.
رخداد لارامین یکى از رویدادهاى زمینساختى اثرگذار بر زمینشناسى ایران است که در اثر آن ضمن به همرسیدن صفحههاى جدا مانده و بسته شدن زمیندرز کهن (به جز مکران) حوضههاى رسوبى مستقل سنوزوییک ایران شکل گرفتهاند.
در البرز، رخداد لارامین سبب شده است تا دامنه شمالى از دامنه جنوبى جدا شود به همین رو نهشتههاى سنوزوییک بخش شمالى ایران در دو حوضه رسوبى مستقل انباشته شدهاند. در بخش شمالى البرز،کهنترین نهشتههاى سنوزوییک، ردیفهاى دریایى میوسن هستند که رخساره پاراتتیس دارند و نشانگر پیشروى دریایى میوسن پس از یک دوره خروج طولانى است. شرایط دریایى میوسن البرز شمالى، کم و بیش تا زمان کواترترنرى ادامه داشته است. در بخش جنوبى البرز، پس از دورههاى فرسایشى و انباشت آواریهاى پالئوسن (کنگلومراى فجن) زمین با دریاى کم ژرفایى پوشیده شده که محل مناسبى براى تهنشست سنگآهکهاى نومولیتدار ائـوسن پیشین، (سازند زیارت)، و توفیتهــاى سبز ائوسن میانـى ( سازند کرج) بوده است. در مرز ائوسنالیگوسن، رخداد زمینساختى پیرنئن موجب خروج گسترده البرز جنوبى شده است به همینرو سنگهاى الیگوسن و حتى نئوژن البرز جنوبى گسترش بسیار محدود دارند و اغلب ردیفهاى انباشته شده در حوضچههاى بین کوهى با شرایط اکسیدى هستند. رخداد زمینساختى مرز میوسن پلیوسن (فاز آتیکن) ضمن اثرگذارى بر فراخاست و مورفوتکتونیک البرز، سبب شده تا نهشتههاى پلیوسن البرز انباشتههاى کنگلومرایى (سازند هزار دره) باشند که در کوهپایههاى جنوبى البرز به ویژه در حد فاصل قزوین تا سمنان رخنمون دارند. همانند زمان پلیوسن، در زمان کواترنرى نیز شرایط رسوبى البرز جنوبى از نوع رودخانهاى سیلابى است که حاصل آن فرسایش شدید بلندیها و پر شدن سریع گودیها است.

در ایران مرکرى ، بیشتر سنگهاى پالئوسن انباشتههاى کنگلومرایى حاصل از چرخههاى فرسایشى رخداد لارامین هستند. سنگهاى ائوسن گاهى نشانگر تکاپوهاى آتشفشانى و گاهى انباشتههاى فلیش گونهاند که در حاشیة قارهها انباشته شدهاند. عملکرد رخداد پیرنئن موجب برقرارى محیطهاى اکسیدى قارهاى محدود شده به همینرو سنگهاى الیگوسن ایران مرکزى گسترش محدود دارند و بیشتر از نوع مارن سنگ ماسه و کنگلومرا هستند (سازند سرخ پایینى) که رنگ سرخ دارند. پس از رخداد پیرنئن ، در اواخر الیگوسن بخش غربی ایران مرکزى (قم، ماکو، آذربایجان، تفرش، کاشان 000) با دریاى پیشرونده الیگوسن - میوسن پوشیده شده است. سنگهاى این دریاى پیشرونده کربناتهاى سکویى نوع رمپاند (سازند قم) که در محیطهاى کمژرفا انباشته شدهاند و نشان میدهند که در این زمان (الیگوسن میوسن ) قسمتهاى باخترى ایران مرکزى زیر دریاى پیشروندهاى بوده است که به احتمال از زاگرس به این ناحیه آمده است. سنگهاى نئوژن ایران مرکزى انباشتههاى قارهاى اکسیدى هستند و نشانگر آنند که از میوسن پیشین، با پسروى دریا، محیطهاى قارهاى حاکم شده که تا زمان پلیوسن و حتى کواترنر ادامه یافته است.

لیتواستراتیگرافی

در پهنه زاگرس سنگهاى پالئوژن به سه رخساره ساحلى (سازند ساچون)، سکویى (سازند جهرم) و ژرف (سازنده پابده) هستند که نشانگر شرایط و ژرفاى متفاوت محیط رسوبگذارى پالئوژن زاگرس میباشند. در ائوسن میانى، در اثر رخداد پیرنئن، دریا از نواحى ساحلى و سکویى پس نشسته در حالى که در ترافها رخسارههاى ژرف سازند پابده به انباشت خود ادامه میدادهاند. سنگهاى الیگوسن میوسن پیشین زاگرس، حتى در نواحى سکویى، کربناتهاى کم ژرفا است (سازند آسمارى) که به بازگشت دوبارة دریا و پوشیده شدن نواحى سکویى اشاره دارد. ردیفهاى میوسن پیشین پلیوسن زاگرس (گروه فارس) معرف انباشتگى رسوبهاى همزمان با کوهزایى هستند که در یک دریاى پسرونده به سمت جنوب باخترى ته نشست شدهاند. خروج گستردة زمین در زمان پلیوسن سبب شده تا پسروى دریاى نئوژن، در زمان پلیوسن در بیشترین مقدار باشد به همین رو سنگهاى پلیوسن زاگرس انباشتههاى کنگلومرایى (سازند بختیارى) هستند.

زمین ساخت

در شمال شرقی ایران (کپه داغ) در آغاز سنوزوییک، رخداد لارامین همچنان سبب پسروى دریا و انباشت نهشتههاى قارهاى پالئوسن (سازند پسته لیق) شده است. ولى، از اواخر پالئوسن به طور محلى (سازند چهل کمان) و از ابتداى ائوسن به طور سراسرى محیط دریایى سازند خانگیران برقرار شده است. در مرز تقریبى ائوسن الیگوسن، عملکرد رخداد پیرنئن سبب خروج گسترده و پس نشست دریا براى همیشه از کپه داغ گردیده به همین رو سنگهاى نئوژن این ناحیه، ته نشست قارهاى اکسیدى هستند که گسترش بسیار محدود دارند.

 

مزوزوییک، به عنوان دومین ائون فانروزوییک، حدود 160 میلیون سال از تاریخ کره زمین (225 65 میلیون سال پیش) را به خود اختصاص میدهد. در این دوران، تحولات ژئودینامیکى کره زمین درخور توجه است، به گونهاى که مزوزوییک را دوران اشتقاق قارهها و گسترش کف اقیانوسها نام دادهاند.

زمین ساخت صفحه ای

در میانههاى تریاس، با نخستین اشتقاق گندوانا صفحة استرالیا قطب جنوب، صفحه هند و ماداگاسکار از ابرقارة گندوانا جدا شدهاند. در اشتقاق دوم گندوانا، که در ژوراسیک پایانى صورت گرفته، آفریقا و آمریکاى جنوبى از یکدیگر جدا شدهاند که در اثر آن اقیانوس اطلس جنوبى پدیدار شده است (در زمان کرتاسه پایانى پهناى اطلس جنوبى 3000 کیلومتر بوده و در حال حاضر 5000 کیلومتر است و کماکان در حال گسترش است). گفتنى است که اقیانوس اطلس شمالى نیز از زمان کرتاسه پسین، میان دو قارة اروپا و آمریکاى شمالى شکل گرفته ولى در دوره ترشیرى کامل شده است.

جغرافیای دیرینه

بررسى جغرافیاى دیرینه مزوزوییک ایران در مکان، نشان میدهد که شرایط سکویى پالئوزوییک بى هیچگونه رویداد زمینساختى مهم تا تریاس میانى ادامه یافته است. از همینرو، سنگهاى اوایل مزوزوییک ایران همچنان از نوع نزدیک قارهاى هستند که به جز نخلک و کپهداغ، کم و بیش در بیشتر نقاط ایران رخساره همسان دارند. در تریاس پسین، پس از رخداد زمینساختى معادل سیمرین پیشین Early Cimmerian ، چهره حوضههاى رسوبى ایران تغییر کرده و از این هنگام، حوضههایى جداگانه شکل گرفتهاند که شرایط جغرافیاى دیرینه و رسوبى آنها با حوضههاى رسوبى مجاور متفاوت بوده است.

حوضه های رسوبی

در یک نگاه کلى، میتوان گفت که از تریاس پسین تا پایان مزوزوییک سه پهنه آبى مستقل دائمى و یا موقتى در ایران وجود داشته است. در غربجنوب غربی ایران (زاگرس)، رخساره سنگى ردیفهاى پس از تریاس میانى کرتاسه بالایى معرف نهشتههاى دریایى با ژرفاى متوسط و گاه عمیقاند که رخساره دریاى تتیس جوان را دارند. تفاوت رخساره سنگهاى موردنظر با سایر نواحى ایران آن چنان است که وجود یک حوضه رسوبى از نوع تتیس جوان را در زاگرس مسجل میسازد. در گستره واقع در شمال شرقی زاگرس تا لبه جنوبى کپهداغ، نهشتههاى تریاس بالا ژوراسیک میانى ردیفهاى شیلى، ماسهسنگى زغالدار و سنگهاى ژوراسیک میانى کرتاسه پایانى ردیفهاى مارنى و کربناتیاند که در محیطهاى دریایى با ژرفاى متوسط نهشته شدهاند. ردیفهاى زغالدار یاد شده همسانى بسیار چشمگیر با سنگهاى همزمان در آسیاى مرکزى (ترکمنستان، افغانستان و 000) دارند که نشانه یکپارچگى ایران مرکزىالبرز با آسیاى مرکزى و سرانجام گرفتن نهایى دریاى موسوم به تتیس کهن است. در شمال شرقی ایران (کپهداغ)، ترادفهاى لیاس کرتاسه پایانى به گونهاى هستند که وجود یک حوضه رسوبى مستقل با رسوبگذارى به ظاهر پیوسته را تداعى میکنند. ولى، همسانى رخسارة سنگى و حتى گاهى، زیستى این ردیفها با البرز و حتى ایران مرکزى به گونهاى است که وجود یک حوضه رسوبى مستقل را در پهنه کپهداغ پرسشآمیز مینماید، با این وجود در زمینشناسى ایران این پندار وجود دارد که در گستره زمانى مزوزوییک، کپهداغ حوضة رسوبى جداگانهاى بوده است، که این پندار نیاز به بازنگرى دارد.

حرکات تکتونیکی

افزون بر رخداد سیمرین پیشین ، جنبشهاى زمینساختى سیمرین میانى (باژوسین باتونین)، سیمرین پسین (کرتاسه آغازى)، فاز اتریشى و رخداد لارامین (کرتاسة پایانى) هریک به تنهایى بر جغرافیاى دیرینه و به ویژه تحولات زمینساختى مزوزوییک ایران اثرگذار بودهاند نمونههاى زیر نشانههایى از پیامد رخدادهاى یاد شده بر ژئودینامیک ایران است.

·         جدا شدن کامل صفحه ایران از صفحه زاگرس در آغاز تریاس پسین، همراه با تکوین دریاى تتیس جوان، در محل راندگى اصلى زاگرس.

·         حرکت صفحه ایران به سوى صفحه توران و برخورد این دو همراه با بسته شدن کامل تتیس کهن.

·         سرانجام گرفتن محیطهاى پلاتفرمى پالئوزوییک تریاس میانى و شکلگیرى حوضههاى رسوبى پیشبوم تریاس پسین ژوراسیک میانی.

·         شکلگیرى اشتقاقهاى درون قارهاى از نوع تتیس جوان همراه با اقیانوسزایى در امتداد گسلهاىطولى و عمده ایران مرکزی.

·         بسته شدن سیستمهاى کافتى تتیس جوان در زمان کرتاسة پسین همراه با فرارانش مجموعههاى افیولیتى ایران، به روى لبه ورقها و یکى شدن دوباره صفحه زاگرس و صفحه ایران.
نکتههاى یاد شده نشان از آن دارد که بر خلاف آرامش نسبى پالئوزوییک، در زمان مزوزوییک پوسته ایرانزمین بسیار پویا و جنبا بوده است. ماگمازایى، دگرگونى، کافتزایى همراه با جدا شدن صفحات، تشکیل پوستههاى اقیانوسى، همگرایى صفحههاى جدا شده و یکى شدن دوباره آنها، گواه بر پویایى مزوزوییک صفحه ایران است.

پالئوزوئیک در ایران


 

پالئوزوییــک با طول مدت 340 میلیون سال (از 570 تا 230 میلیون سال پیش) طولانـیتریـن اراتم (Earathem) هاى فانروزوییک است که نام آن از دو کلمة یونانى پالئوس (Palaios )به معنى دیرینه و زئون (Zoon )به معنى موجود زنده مشتق شده و همارز فارسى آن واژه «دیرینهزیستى » است.
بررسیهاى دیرینهجغرافیایى نشان میدهد که پس از رخداد کوهزایى کاتانگایى ،از زمان پرکامبرین پسین تا پایان تریاس میانى، سرزمین ایران، به عنوان یک سکوى با ثبات، با دریاى کم ژرفا پوشیده که گاه با حرکت رو به بالاى زمین و پسروى دریا به خشکى تبدیل میشد. به همین دلیل، به جز باریکههاى کافتى پرتحرک مانند زون سنندج سیرجان ، در دیگر نواحى ایران سنگهاى پالئوزوییک از نوع رسوبات بر قارهاى (Epicontinental) است. ولى، با وجود شرایط یکسان رسوبى، از تفاوتهاى رخسارهاى و تغییرضخامت رسوبات، چنین استنباط میشود که این رسوبات در حوضههاى رسوبى مستقل و جدا از هم انباشته شدهاند.

چینه شناسی پالئوزوئیک ایران

توالى سنگهاى پالئوزوییک ایران کامل نیست. به گفته دیگر در توالى رسوبى این دوران، نبودهاى چینه‏شناسى زیادى وجود دارد که ممکن است بر حسب زمان و مکان بسیار مهم و طولانى باشند. براى نمونه میتوان به نبود چینهشناسى حدود 40 میلیون سال بین سنگهاى اردویسینسیلورین و یا نبود رسوبى حدود 70 میلیون سال بین سنگهاى دونین پسین و پرمین پیشین در کوههاى زاگرس اشاره کرد. نبودهاى چینهشناسى مورد سخن، بیشتر بدون چینخوردگى و به تقریب در همه جا سطوح فرسایشى از نوع دگرشیبى موازى است که گویاى حرکتهاى زمینساختى زمینزا و تغییرات سطح آب دریاها، وابسته به دو جنبش کوهزایى کالدونین و هرسینین است.بخش زیرین پوشش سکوى پرکامبرین پسین پالئوزوییک ایران، رخساره سنگى مشابه با سنگهاى همزمان در کشورهاى افغانستان، پاکستان، ترکیه و عربستان دارد. به همین دلیل پذیرفته شده که از زمان پرکامبرین پسین تا پالئوزوییک پایانى، ایران قسمتى از سکوى قارهاى آفریقاعربستان بوده که در شمال ابرقاره گندوانا قرار داشته است. افزون بر شواهد سنگچینهاى، همخوانى و شباهت قطبهاى مغناطیسى ایران مرکزى و البرز با قطبهاى مغناطیسى آفریقا عربستان، دلیلى بر این مطلب است. گفتنى است که وجود ردیفهاى مولاس گونه مشابه با سنگهاى پرمین تریاس صفحة توران در بلندیهاى شمال شرقی ایران سبب شده تا کوههاى هزار مسجدکپهداغ لبه جنوبى صفحة توران و بخشى از صفحة اوراسیا دانسته شود و چنین تصور شود که زمیندرز تتیس کهن، کوههاى کپهداغ را از بقیه سکوى ایران جدا میکند. ولى، یافتههاى زمینشناسى جدید نشان میدهد به جز پرمین، سنگهاى پالئوزوییک کپهداغ، رخسارة سنگى مشابه با صفحة ایران (گندوانا) دارند. به همین رو، این باور قوت میگیرد که در زمان پالئوزوییک پهنه کپهداغ همچنان بخشى از سکوى ایران عربستان بوده و به احتمال خط مفصلى صفحه ایران و صفحه توران، در شمال کپهداغ قرار داشته است. با این حال، از جنوب غربی مشهد تا شمال شرقی فریمان، رخنمونهاى ناپیوستهاى از پوستههاى اقیانوسى و رسوبهاى پلاژیک به سن پرمین وجود دارد که مبین یک کافت درون قارهاى، همراه با اقیانوسزایى، به سن پرمین است که کوههاى کپهداغ را از دیگر بخشهاى صفحة ایران جدا میسازد.
سنگهاى کامبرین زیرین ایران، بیشتر رخساره کولابى قارهاى دارند. در حالى که، سنگهاى کامبرین میانى و بالایى که پس از یک وقفه رسوبى انباشته شدهاند، نشانگر رسوبات کم ژرفاى دریایی هستند. گسترش جغرافیایى ردیفهاى شیلى و ماسهسنگى سبز رنگ اردویسینسیلورین محدود به البرز خاورى و شرق ایران مرکزى و جنوب شرقی زاگرس است. نبود این سنگها، به همراه توالیهاى دونین زیرین در بخشهاى گستردهاى از غرب و شمال غربی ایران، میتواند معرف حرکتهاى رو به بالاى زمین و چرخههاى فرسایشى وابسته به رخداد زمینساختى کالدونین باشد. گستردگى به نسبت زیاد سنگهاى دونین بالایىکربونیفر پایینى، نشانگر برقرارى دوبارة شرایط سکویى و چیرگى دریاهاى کم ژرفاست ولى، رسوبات کربنیفر بالایى در ایران وجود ندارد و نشانگر یک دوره خشکیزایى وابسته به رویداد زمینساختى هرسینین است. بر خلاف کربونیفر بالایى، گستردگى بسیار زیاد کربناتهاى شیمیایى پرمین، معرف دریازا بودن فازهاى پایانى چرخه کوهزایى هرسینین دانسته شده است. در یک نگاه کلى، در بیشتر پالئوزوییک، حوضههاى رسوبى ایران از نوع آوارى بودهاند و فقط در اواخر این دوران حوضههاى رسوبى دریایى، حاوى ردیفهاى آهکى شیمیایى توسعه بیشترى داشتهاند.

در مورد مرز پرکامبرین کامبرین باید گفت که اگرچه در گذشته ماسهسنگ‎‎هاى سُرخ سازند لالون را آغاز چرخه رسوبى پالئوزوییک ایران دانسته و سنگهاى زیر این سازند (سازندهاى بایندور، سلطانیه، باروت و زاگون)، را با عنوان اینفراکامبرین، به طور قراردادى، به پرکامبرین پسین نسبت میدادند ولى، یافتههاى فسیلى جدید، نشان داده است که بخش بالایى سازند سلطانیه داراى فسیلهاى کامبرین پیشین است. به طورى که مرز پرکامبرین پالئوزوییک، بدون هیچگونه نشانهاى از ناآرامیهاى زمینساختى و ناپیوستگى از درون سازند سلطانیه میگذرد.
مرز بالایى پالئوزوییک ایران همچنان قابل بحث است. اگرچه پرمین به عنوان یکى از حرکتهاى تاریخ زمین (رویداد پالاتین(Palatian) ) دانسته شده، ولى رخسارههاى سنگى مرز پالئوزوییک و مزوزوییک تفاوت آشکار ندارند و در ایران، همانند پارهاى نقاط جهان، مرز پرمین و تریاس فقط با نبود رسوبى و سطوح فرسایشى مشخص است و حتى در پارهاى نواحى (جلفا، آباده، شهرضا، آمل، 000) ممکن است مرز پرمین به تریاس تدریجى باشد که با یک زون حدواسط حاوى سنگوارههاى مشترک پرمین و تریاس مشخص میشود.
واقعیتهاى چینهشناسى پالئوزوییک ایران نشان میدهد که بر خلاف بسیارى از نقاط جهان، تأثیر رویدادهاى کوهـزایــى کالدونیـن و هرسینیـن بر سکوى پالئــوزوییک ایران بسیار ناچیـز است، به گونهاى که به جـــز حرکتهاى شاغولى نشانههاى کوهزایى این رویداد، به جزچند مورد پرسشآمیز، شناخته نشده به همین رو سنگهاى آتشفشانىپالئوزوییک ایران، گسترش چندان ندارند و پدیدههاى پلوتونیسم و دگرگونى نسبت داده شده به پالئوزوییک ایران نیاز به بازنگرى دارد. با عنایت به ماهیت رویدادهاى زمینساختى، میتوان پذیرفت که پالئوزوییک ایران دوران آرامش نسبى بوده است.

پرکامبرین در ایران


 

پرکامبرین نخستین ائون (Eon )زمینشناسى است و از نظر تاریخ کرة زمین، پیش از دوره کامبرین قرار دارد. جداى از پرکامبرین، واژههاى حیات اولیه(Protozoic) ، بى حیات (Azoic) ، آغاز حیات (Eozoic) ، قدیمیترین حیات (Archeozoi) ، حیات ناشناخته (Angustozoic) ، حیات پنهان (Crypotozoic )نامهاى دیگرى است که به این ائون دادهاند که از میان آنها آرکئوزوییک براى بخش قدیمى و پروتروزوییک براى بخش جدیدتر قابل قبولتر است.
مرز زیرین پرکامبرین باید همزمان با پیدایش زمین (4600 میلیون سال) باشد. ولى، با توجه به این که از 700 میلیون سال اولیة تاریخ زمین اطلاعى در دست نیست، ‌به طور معمول آغاز آرکئوزوییک را میتوان 3800 میلیون سال پیش دانست که معادل هفت هشتم طول تاریخ زمین است. در مورد مرز بالاى پرکامبرین نیز اتفاق نظر وجود ندارد. دیرینهشناسان پیدایش نخستین جنس از تریلوبیت اولنلوس (Olenellus) را پایان پرکامبرین و آغاز کامبرین دانستهاند. در نمودارهاى تهیه شده توسط مجامع بینالمللى، مرز بالاى پرکامبرین با سن 570 میلیون سال مشخص میشود، ولى در آخرین نمودار تهیه شده توسط IUGS و یونسکو عدد 540 میلیون سال را پذیرفتهاند.

پرکامبرین ایران

یکى از رویدادهاى زمینساختى عمده و سرنوشتساز ایران، حرکتهاى کوهزایى است که با رخداد کاتانگایى (Katangan )در قاره گندوانا و یا رخداد بایکالى (Baikalian) در قاره اوراسیا قابل قیاس است.
سنسنجى سنگهاى پرکامبرین ایران به روش پرتوسنجى، به ویژه شواهد سنگى و حتى زیستى گویاى آن است که کوهزایى یاد شده (کاتانگایى) در زمان پروتروزوییک پسین و به احتمالى در فاصلة زمانى دو آشکوب ریفئن (Riphean) و وندین (Vendian) روى داده است. پیامدهاى کوهزایى وابسته به این رویداد سبب شده تا بتوان همه سنگهاى پرکامبرین ایران را به دو گروه بزرگ تقسیم کرد. گروه نخست مجموعههاى دگرگون و دگرشکل اند که به طور عموم از آنها به عنوان پیسنگ پرکامبرین (Precambrian Basement) ایران یاد میشود و در زیر ناپیوستگى کاتانگایى قرار دارند. گروه دوم بیشتر ردیفهاى کنار قارهاى هستند که پس از رخداد کاتانگایى انباشته شده و سنگهاى پرکامبرین پسین (Late Precambrian) نام دارند.
سنگهاى قدیمیتر از پرکامبرین پسین ایران، به لحاظ نبود و یا کمبود آثار حیاتى قابل استناد و به ویژه تأثیر فرآیندهاى دگرگونى و دگر شکلى، با ابهام توصیف شدهاند. به گونهاى که مقایسه و همارزى آنها در نقاط مختلف دشوار است. با این حال، در نقاطى که تأثیر فرآیندهاى کوهزایى کمتر بوده، نتایج پرتوسنجى سنگها، نشانگر سن 600 تا 1000 میلیون سال است. با استناد به نتایج پرتوسنجى میتوان نتیجه گرفت که بخش درخور توجهى از پیسنگ پرکامبرین ایران، سن نوپروتروزوییک دارد. به گفتة دیگر، وجود هستههاى قدیمى آرکئن در ایران، پرسشآمیز است.
در بیشتر ایران، سنگهاى پرکامبرین متشکل از سنگهاى رسوبى آذرین دگرگون شده و یا نادگرگونى با خاستگاه قارهاى است. پژوهشهاى زمینشناسى انجام شده در ناحیة انارک نشان میدهد که در این ناحیه و شاید در بعضى نقاط دیگر، مجموعههاى افیولیتى با خاستگاه اقیانوسى وجود دارد که ممکن است به سن پرکامبرین باشند. افزون بر دو نوع پوستة قارهاى و اقیانوسى، میتوان تودههاى نفوذى آذرین و هم ردیفهاى خروجى آنها را که همزمان با سخت شدن پیسنگ و یا پس از آن شکل گرفتهاند، نوع سوم سنگهاى پرکامبرین ایران دانست. بدینسان میتوان سنگهاى پرکامبرین ایران را به سه دستة بزرگ زیر، با سه خاستگاه متفاوت تقسیم کرد.
1-پوستههاىاقیانوسى
2-
پوستههاى قارهاى که ممکن است دگرگون (قدیمى) و یا نادگرگون (جدیدتر) باشد.
3-
سنگهاى ماگمایى درونى و بیرونی

پوستههاى اقیانوسى پرکامبرین

در ناحیة انارک جندق، حدود 7000 متر، از سنگهاى پریدوتیتى (مثل هارزبورژیت و کمى لرزولیت)، گابرو، دیاباز، بازالت، شیل، سنگ آهکهاى پلاژیک و چرتهاى نوارى وجود دارد که به دلیل قرارگیرى در زیر سنگهاى پرکامبرین پیشین (مرمرهاى لاک) به سن نوپروتروزوییک (آشکوب وندین) دانسته شدهاند. این ردیف سنگى را (از پایین به بالا) مشتمل بر چهار واحد زیر میدانند.

1- سنگهاى پریدوتیتى همراه با تودههاى پراکندة گابرو، دیاباز و پلاژیوگرانیت،
2-
رسوبهاى پلاژیک (شیل، چرت، سنگآهک نازک لایة سیاهرنگ) با همراهانى از پریدوتیت و بازالت،
3-
بازالت، توف، برشهاى بازالتى با میانلایههایى از رسوبهاىپلاژیک،
4-
رسوبهاى پلاژیک، مانند شیل، چرت و کربناتهاى تیرهرنگ،
این مجموعه یک بار در رخساره گلوکوفانولاستونیت و در رویدادهای بعدى در رخسارههاى آمفیبولیت تا شیست سبزدگرگونشدهاست.
و همچنین مجموعههاى افیولیتى انارک را بقایاى تتیس کهن، به سن کربونیفر و ادامه افیولیتهاى هرات میدانند که در اثر چرخش خردقاره ایران مرکزى به ناحیة انارک نقل مکان کردهاند، ولى، بعضی دانشمندان این مجموعه افیولیتى را قدیمیتر از دگرگونیهاى انارک و به سن قبل از نوپروتروزوییک میداند. که در ارتباط با نواحى پشت کمان اقیانوسى است. دانشمندان این افیولیتها را مربوط به یک اشتقاق درون قارهاى میداند که از انارک تا بیابانک بافق دو صفحه قارهاى را از یکدیگر جدا میکرده است.
اگرچه تاکنون، پیسنگ افیولیتى پرکامبرین ایران تنها از انارکجندق گزارش شده است ولى وجود چنین پوستههایى در نقاطى از زون سنندج سیرجانهمچنان محتمل است

پوستههاى قارهاى پرکامبرین

بیشتر سنگ‎هاى پرکامبرین ایران، خاستگاه قاره‎اى دارند که از هوازدگى و فرسایش سنگ‎هاى ماگمایى و دگرگونى قدیمى و در رژیمى کم و بیش آوارى تشکیل شده‎اند. به دلیل داشتن خاستگاه و شرایط رسوبى یکسان، سنگ‎هاى قاره‎اى پرکامبرین باید سنگ رخساره‎اى به تقریب مشابه داشته باشند، ولى دگرگونى و دگرسانی شدید بعدى، سبب شده تا سنگ‎هاى قاره‎اى پرکامبرین ایران را بتوان به دو دستة بزرگ سنگ‎هاى دگرگونى و سنگ‎هاى نادگرگونى تقسیم کرد.

منبع: دانشنامه رشد

شادی روح اسد صلوات

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد